مقتل روضةالکرام(روضه های عاشورایی)
نویسنده:حجت الاسلام دکتر بهاء الدین قهرمانی نژاد، عضو هیات علمی دانشگاه تهران
انتخاب و درج اشعار:دکترمجیدطاهری
تاریخ انتشار:شهریور۱۴۰۳
#انتشارات_طاماه

برای تهیه با شمارۀ 09121838268 تماس بگیرید.

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۴۰۳/۰۷/۲۹ساعت 10:21  توسط مجیدطاهری  | 

#مرثیه
#مجلس_ابن_زیاد_لعنة_الله_علیه

پاکان کجا و مجلسِ ناپاک‌زاده‌ای
خون‌اشک‌ها به چشم و به دل، خانواده‌ای
نحسِ زیاد، لرزه به قامت فتاده‌ای
در پیش پای اشرف احمد نواده‌ای

دارالاماره کنگره‌هایش شکسته شد
شیرازه‌های کفر در اینجا گُسسته شد

عُلیا مخدّرات سراپای در عزا
بی‌حد شکسته حالِ مصیباتِ کربلا
مجروح و دل‌فگار، به قلبی پُر از خدا
خورشید در مقابلشان از تنش جدا

خنده ز کینه، زادۀ مرجانه می‌زند
آتش به قلبِ خستۀ پروانه می‌زند

مجلس برای نیش‌زدن‌ها بپا شده
حسرت‌سرای کوفه پر از مارها شده
ابلیس‌زاده‌ای به طَرَب در نوا شده
پیکار کفر و دین، در این ماجرا شده

زینب در این نبرد به طاغی عدم زنَد
تاریخِ «ما رَأَیتُ جَمیلا» رقم زنَد

دارالاماره دشتِ ستیزی هماره شد
دارالمصائبی به حقیقت دوباره شد
دلها ز خیزران همگی پُر شراره شد
طشتی ضریح سادۀ دارالزیاره شد

رگهای سربریده، به بازی گرفته شد
لبها به چوب کینه نوازی گرفته شد
(مجیدطاهری)

1403/2/18

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۴۰۳/۰۲/۱۸ساعت 17:15  توسط مجیدطاهری  | 

از امام صادق(علیه‌السلام) روایت شده: هرکه در روز اول ماه رجب امام حسین(علیه‌السلام) را زیارت کند، البته حق‌تعالی او را بیامرزد.
از ابن‌ابی‌نصر روایت شده است: که از حضرت رضا(علیه‌السلام) پرسید، در کدام وقت بهتر است امام حسین(علیه‌السلام) را زیارت کنیم؟ ایشان فرمود: در نیمه رجب و نیمه شعبان.
شیخ مفید و سید ابن طاووس گفته‌اند: این زیارت که ذکر می‌شود، برای روز اول رجب و شب نیمه شعبان است، ولی شهید، شب اول رجب و شب و روز نیمه رجب و روز نیمه شعبان را بر آن افزوده است. پس بنا به فرموده شهید، این زیارت برای شش وقت است.(منبع:سایت شیخ حسین انصاریان)

👈در قصیده‌ای از صائب تبریزی نیز با مطلع:

خاکیان را از فلک امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت گوی چوگان قضاست

صائب، مردم را به زیارت امام حسین(علیه السلام) در ماه رجب تشویق می نماید:

در رجب هر کس موفق شد به طوف مرقدش
بی تردد جای او در مَقعَد صدق خداست
در ره او زائران را هر چه از نقد حیات
صرف گردد، با وجود صرف گردیدن بجاست
...

👈و تقریباً در پایان قصیده، مرثیه‌سرایی می‌نماید:

تکیه گاهش بود از دوش رسولِ هاشمی

آن سری کز تیغ بیداد یزید از تن جداست

آن که می شد پیکرش از برگ گل نیلوفری

چاک چاک امروز مانند گل از تیغ جفاست

آن که بود آرامگاهش از کنار مصطفی

پیکر سیمین او افتاده زیر دست و پاست

چرخ از انجم در عزایش دامن پر اشک شد

تا به دامان جزا گر ابر خون گرید رواست
...

👈ان شاء الله هر کس در این ماه، موفق به زیارت کربلا و عتبات عالیات شد سلام ما را به حضرات برساند.

+ نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۲/۱۰/۳۰ساعت 12:18  توسط مجیدطاهری  | 

#غزل

از خیر قَدَر، قضا گذشته
کار دلم از دعا گذشته
شب‌های بلند بی عبادت
در حسرت ربّنا گذشته
سلطان شده روز بعد، هر کس
از کوی تو چون گدا گذشته
گیرم که گذشت آه از حال
حالا چه کنیم با گذشته
طوری ز خطای ما گذر کرد
ماندیم ندیده یا گذشته
تصمیم به توبه تا گرفتم
فرمود گذشته‌ها گذشته
هر جا که رسید گریه کردیم
آب از سرِ چشم ما گذشته
در راه نجات امّت خویش
از خون خودش خدا گذشته
میخی که رسیده از مدینه
از سینۀ کربلا گذشته
یک تیر به حلق اصغرت خورد
از حنجر او سه تا گذشته
وا شد دهن کمان و حرفش
از گوش، هجا هجا گذشته
از روی تن تو یک نفر نه!
یک لشکر بی‌حیا گذشته
عباس کجاست تا ببیند
بر خواهر او چه‌ها گذشته

✍️ابوالفضل عصمت پرست

+ نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۲/۰۹/۱۸ساعت 7:11  توسط مجیدطاهری  | 

این شعر را یکی از پیرغلامان زنجانی پیشنهاد کرده است(با حذف یک بیت) :

در کعبۀ دل، قبلۀ امید حسین است
جان باختۀ مکتب توحید حسین است
آن ماهِ فروزنده که در چرخ ولایت
شد مشتری‌اش زهره و ناهید حسین است
در برج جوانمردی و ایثار و شهادت
ماه است ابوفاضل و خورشید حسین است
کو دولت جبارِ یزیدِ دَنی، اما
در خاطره‌ها زندۀ جاوید حسین است
آن کس که شفق‌گونه می از ساغر توحید
با شوق در آن بادیه نوشید حسین است
آن کاو ز ازل رخت شهادت ز سرِ شوق
با قامت افراشته پوشید حسین است

✍️محسن حافظی کاشانی

+ نوشته شده در  جمعه ۱۴۰۲/۰۹/۱۰ساعت 10:28  توسط مجیدطاهری  | 

قرآن خوانده ای تا اَمّن یُجیب
تا یَومٌ عَصیب تا صبحی قریب
زیبایی فزا، مانایی بهیج
اعجازی منیع، دریایی عجیب
در مشّایه شد، سجعی در سریر
تُحفه اربعین آورد از حبیب
ایمان را امید، انسان را نوید
قرآن در حیات:"شابٌ لا یَشیب"
با اینکه حبیب، صاحب مصحف است
نشناسد کسی، بی واره، غریب
عرشش کرببلا جانش پر گزند
کشته از نفاق "جَرحٌ لا یَطیب"
ثقلین از نبی، هر دو در فراز
گر بینی در فراز یا بینی در نشیب

مجیدطاهری
14شهریور۱۴۰۲
.................
معانی دشوارها:
یَومٌ عَصیب=روزی سخت
بهیج= باشکوه
منیع= استوار، بلند، رفیع
سریر= تخت پادشاهی
بی واره=بی کس
شابٌ لا یَشیب=جوانی بدون پیری
جَرحٌ لا یَطیب=جراحت بدون مداوا
ثقلین=قرآن و اهل بیت(ع)

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۴۰۲/۰۶/۱۴ساعت 6:29  توسط مجیدطاهری  | 

#رباعی
#اربعین
#مشایه
#نجف_تاکربلا
#شعرپیاده_روی

از بانوی بی نشان خبر داری تو
از جاده ی اشک او گذر داری تو
زَوّار حسین! در رهش گویا خوش
بر مهدی فاطمه نظر داری تو

مجیدطاهری
۹شهریور۱۴۰۲

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۴۰۲/۰۶/۱۳ساعت 11:38  توسط مجیدطاهری  | 

#رباعی
#اربعین
#مشایه
#نجف_تاکربلا
#شعرپیاده_روی

در هر قدمم ظهورتان می خواهم
بر دیده ی خود عبورتان می خواهم
با تاول پا ، ضمیر من می جوشد
ای صاحب من سُرورتان می خواهم

مجیدطاهری
۱۰شهریور۱۴۰۲

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۴۰۲/۰۶/۱۳ساعت 11:34  توسط مجیدطاهری  | 

#رباعی
#اربعین
#مشایه
#نجف_تاکربلا
#شعرپیاده_روی

این لشکر صاحب الزمان است بیا
درگاه گزینشش جهان است بیا
از مرد و زن است دسته ها، میلیونی است
از کودک و پیر، بی کران است بیا

مجیدطاهری
۱۰شهریور۱۴۰۲

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۴۰۲/۰۶/۱۳ساعت 11:33  توسط مجیدطاهری  | 

با ذکر حسین، بس که بی تاب شدیم
از روضۀ تشنگی، همه آب شدیم
صد شهر دلیم و اشکها می باریم
یک رود شدیم و بحر «شهراب» شدیم

مجیدطاهری
3مرداد1402

نکته:برای شهرآبی های استان مرکزی سروده شد.

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۴۰۲/۰۵/۰۳ساعت 18:55  توسط مجیدطاهری  | 

حال و روز ما در این روزهای نزدیک به عرفه:

ای عراقَ الله جارَک، سخت مشعوفم به تو
وی خراسان عَمرَکَ الله سخت مشتاقم تو را
گر چه جان از روزن چشم شما بی روزی است
از دریچۀ گوش می بیند شعاعات شما
عذر من دانید کاخِر پای بست مادرم
هدیۀ جانم روان دارید بر دست صبا

✍️#خاقانی

(خاقانی،۱۳۹۳، ۲)

منبع:خاقانی، بدیل بن علی، (۱۳۹۳). دیوان خاقانی شروانی، مقابله و تصحیح و مقدمه و تعلیقات:دکتر سید ضیاء الدین سجادی، چاپ یازدهم، تهران:زوّار.

+ نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۲/۰۴/۰۳ساعت 6:47  توسط مجیدطاهری  | 

رباعی قتلگاه

جمعی به عصا و چوب و جمعی شمشیر
از شوق لقا حسین از جانش سیر
هرکس به جراحتی تقرب می جست
از غصه ی قتلگاه، زینب شد پیر

مجیدطاهری
۱۴۰۲/۲/۸

+ نوشته شده در  جمعه ۱۴۰۲/۰۲/۰۸ساعت 12:4  توسط مجیدطاهری  | 

🌺سرود سه مولود🌺
ماه شعبان شد بی قرار
از قدوم سبز نگار
سومین روز آمد ز راه
خنده زد ماه من سه بار
مدینه شد سوره ی محمدی
یک یک آیند آیه های احمدی
از قرآن جانفزای سرمدی
یا ثارالله آمدی خوش آمدی(۳)
بی دریغ آمد یار عشق
جان نثار دربار عشق
ساقی دشت کربلا
تکسوار بازار عشق
ام البنین مه گرفته روی دست
گوئی علمداری آمد از الست
که پشت هر دشمنی از او شکست
ابوفاضل آمدی خوش آمدی(۳)
شکرلله از این برات
داده حق چون آب حیات
آمده زین العابدین
تا عبادت گردد نبات
فصل باران و طراوت آمده
آئینه ی روح و رحمت آمده
مرد دعا و عبادت آمده
ابن الحسین آمدی خوش آمدی(۳)


#مجید_طاهری

+ نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۱/۱۲/۰۶ساعت 17:21  توسط مجیدطاهری  | 

اولینی آخرینی ملجئم تنها حسین
آنکه ما را می برد تا آسمان بالا حسین
این حرم را نقش دلها کرده پر از عاشقی
عاشقی تنها همین جا جای دارد با حسین
خواب دیدم زائری اینجا 《الی اللهی》 شدم
دوست دارد حضرتش، بنده بیاید تا حسین
هرکه گم گشته ست و می خواهد که پیدایش کنند
اشک ریزد بر غمش از دل بگوید یا حسین
کربلا آموخت ما را این تضرع، نور هاست
نور می جویم در این ظلمت سرا مولا حسین
فاطمه را یار باشید ای همه ندبه کنان
زخم ها دارد به تن، لب تشنه در صحرا حسین

شاعر:مجیدطاهری

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۴۰۱/۱۲/۰۳ساعت 18:15  توسط مجیدطاهری  | 

لطفا با حال مناسب خوانده شود:

 

با چه وضعی ته گودال کشاندند تو را 

ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده

زینت دوش نبی بودی و بی وجدان ها

سر بریدند و گرفتند تو را نادیده

 

*************************

 

نعل تازه به سم اسب زدن فکر که بود

که سراپای تو با سطح زمین یکسان شد

 

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۴۰۱/۰۲/۲۷ساعت 9:29  توسط مجیدطاهری  | 

مهمانسرای گریه و ماتم شده دلم
بهرجلوس عشق فراهم شده دلم
ما را که یامجیر و اجرنا عوض نکرد
دلتنگ روضه های محرم شده دلم

حاج علی انسانی

+ نوشته شده در  جمعه ۱۴۰۱/۰۲/۱۶ساعت 6:28  توسط مجیدطاهری  | 

گریه بر امام حسین(علیه السلام)

بدین امیــــد که این گریه را ثــــواب دهند
عجــــب نــــباشد اگر عالمــــی به آب دهند

عجب‌ غمی‌ست که نتوان شنید و اشک نریخت
وگـــر برابر هر قطـــره صـــد عــذاب دهند

زهی شقی که کُشد شــــاه کــــشور دین را 
کـــه گوشـــه‌ای به وی از کشوری خراب دهند

به مـــردمی که نه مردیـــست بهر ملـــک ابد
رضــــا بکشتــــن اولاد بوتــــراب دهند

هــــزار قطـــره به هـــر دم فشــــانی ار دانی
که قطره از تو ســـتانند و دُرّ نــــاب دهند

اگر تو را سر ســــوداست بــــــاری آنجا رو
که اختــــر از تو ستــــانند و آفتاب دهند

گرت خلل به یقین نیست گریه کن به حسیــــن
که روز حشـــــر تو را اجر بی حــــساب دهند

به قطـــــره‌ای که فشــــانی تو را به روز جزا
ز دست ســـاقی کوثــــر شـــراب ناب دهند

ولی به گریه مشو غره و به طاعت کوش
گرت هــــواست که بر گریـــه‌ات ثواب دهند

چو تخم طاعت حق نیست آب دیده چه سود 
نخســـــت تخـــــم فشــانند آنگه آب دهند

تو سرکشی و حسین از سر وفا ســر داد 
چه ادعــــای وفا می‌کنی که شرمت باد 

#وصال_شیرازی

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۴۰۱/۰۱/۰۴ساعت 8:54  توسط مجیدطاهری  | 

‍ شعر پنج میلاد ماه شعبان 

🌺🌺🌺🌺🌺🌺

رستخیزشادمانی ماه شعبان آمده
آیۀ انا فتحنا جان قرآن آمده
صبح سوم، از ره یا نور و یا قدوس ها
آیۀ سوم ز آیات درخشان آمده
مهر تابیده ز انوار علی و فاطمه
تا حسین از عرش حق بر روی دامان آمده
بی قرینی مه جبینی از تبار پاکها
نورهستی آفرینی، رکن تبیان آمده
زهرۀ ازهر بتابد، ماه از او نور گیرد
از حسین آرام یابد تا به امکان آمده
صبح چهارم آمده پروانه ای از باغ وصل
تا شود او شمع جمع اهل ایمان آمده
نام او هم قافیه با یاس، عباسِ حسین
با دلی اردیبهشتی مثل باران آمده
آمده در دست گیرد پرچم الله را
در میان معرکه بر عهد و پیمان آمده
با وجودش تا قیامت می‌تراود کربلا
تا رود بی دست علیین انسان آمده
صبح پنجم جوشش زمزم به یارب شد فزون
آنکه بود از ابتدا مشهور عرفان آمده
زندگی اش یک صحیفه بود از مشق دعا
او علی دست و علی هست و علی سان آمده
مقتدای سالکان و مبتدای ساجدان
هم به عاشوراییان تا حشر برهان آمده
ماه شعبان، روز روزش شربت و شیرینی است
هریکی بر غم هزار امضای پایان آمده
شاد صبح یازده از ماه، دارد مژده ای
که علی اکبر ز لیلا در گلستان آمده
روزگار از این جوانه شد جوان و سرو قد
بر جوان الگوست او آنکه مسلمان آمده
خَلق رویش، خُلق و خویش، رزم و بزمش احمدی
با دوای روضه بر مردم به درمان آمده
شاد صبح پانزده از ماه، روی سامره
شد شکوفا چون بهاران، لیک پنهان آمده
حضرت مهدی موعود آنکه بود و باید است
جان جانان صاحب عصر و دل و جان آمده
دین و دل هر دو خراب است از غیابش در دو چشم
او که قرآن گفت از حق، بهر عمران آمده
نیمۀ شعبان نسیمی از سرکویش رسید
چشم واکن تا ببیند دیده طوفان آمده
خندۀ گل خواندن بلبل بگوید آشکار
شعر جانبخش تو طاهر! جان دیوان آمده
 
مجیدطاهری

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۴۰۰/۱۲/۱۵ساعت 22:27  توسط مجیدطاهری  | 

🍂بازماندم🍂

درخرابه باز ماندم در عزا چون دخترت
می برم دنیای شکوِه بر خدا چون دخترت

روزگاری سخت گشته از جدایی از فراق
لَیتَنا کُنّا مَعَک نجوای ما چون دخترت

می شود آوار بر سر فکر مشایه ، حرم
فکر من زخمی ست بی حد مثل پا چون دخترت

تشنه ام آبم بده از صحن هایت بارها
کربلا آتش زده پروانه را چون دخترت

سهمگین ست اینکه می بینم که دورم، یاحسین
ما بعیدان وصل خواهیم از شما چون دخترت

ای بهارم رحم کن بر حال زارم اربعین
حال پاییزیم چون برگی جدا چون دخترت

ما شهیدان را شفاعت نزدتان آورده ایم
با شقایق ها کجا هستم کجا چون دخترت؟

بیت هشتم ضامنی می آورم تا بنگرید
رافت از آغاز در دل کرده جا چون دخترت

(طاهر) از رسواییِ جاماندگی دارد هراس
خواه تا جانم کند پرواز تا ...چون دخترت

✍️مجیدطاهری
۳۱شهریور۱۴۰۰

+ نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۰/۰۷/۱۷ساعت 20:17  توسط مجیدطاهری  | 

تا گریه بر حسین تمنای خلقت است
بین من و تمام ملائک رقابت است

نزدیک می‌کند دل ما را به هم، حسین
این اشک روضه نیست، که عقد اُخوت است

مقبول اگر شده است نمازی که خوانده ایم
مُهر قبولی اش به خدا مُهر تربت است

ما از غدیر، سینه زنِ کربلا شدیم
این دست های رو به خدا دست بیعت است

پیدا شدیم هرچه در این راه گم شدیم
یعنی فقط حسین چراغ هدایت است

از دخل آبروی حسین است خرج ما
نوکر برای صاحبش اسباب زحمت است

قرآن و منبر و دوسه خط روضه‌ی عطش
ساعات خوب هفته همین چند ساعت است

حالا که بغض، بسته به من راه حرف را
مقتل بخوان که موقع ذکر مصیبت است

افتاده بود روی زمین زیر دست و پا
شعرم تمام می‌شود اینجا ...

شعر دوم:

سوز همیشه‌ی جگرم باش یا حسین
من سینه می زنم سپرم باش یا حسین

در طول عمر جز تو پناهی نداشتم
مثل گذشته‌ها پدرم باش یا حسین

هر روز مادرم سر سجاده گفته است
خیلی مراقب پسرم باش یا حسین

ای نام تو بهانه ی شیرین زندگی
شور محرم و صفرم باش یا حسین

پایین پات سر بگذارم تو هم بیا
بالای جسم محتضرم باش یا حسین

جان مرا بگیر حوالی قتلگاه
این گونه آخرین خبرم باش یا حسین

دستم به دامنت نرسید این جهان اگر
باب الحسین منتظرم باش یا حسین

باشد قرار بعدی ما اربعین، حرم
مُهر قبولی گذرم باش یا حسین

سربازهای لشکر یا زینب توایم
حرز مدافعان حرم باش یا حسین

شعر سوم:

اگر که سر بدهم پای پرچم تو کم است
هزار بار بمیرم هم از غم تو کم است

فقط برای بیان غم غلام سیاه
هزار مثل لهوف ومُقَرَم تو کم است

تو را به اشک کسی هیچ احتیاجی نیست
اگر چه زخم زیاد است و مرهم تو کم است

گداییِ در این خانه را نفهمیده
کسی که فکر کند واقعا کم تو کم است

میان این همه دیوانه ی محبت تو
درست نیست بگوییم آدم تو کم است

اگر تمامی عمرم فقط نفس بزنم
به پای اشک تو و نوحه و دم تو... کم است

هزار سال برای زیارتت کوتاه
برای درک عزایت محرم تو کم است

اگر تمامی انگشتها بریده شوند
به پای روضه ی انگشت و خاتم تو... کم است

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۴۰۰/۰۳/۱۳ساعت 11:51  توسط مجیدطاهری  | 

از ما حدیث زلف و رُخ دلستان مپرس

طوفان رسیده را ز کنار و میان مپرس

حیران عشق را خبر از هجر و وصل نیست

از خارِ خشک، حال بهار و خزان مپرس

ناخن مزن به سینه ی ماتم رسیدگان

از بیدلان حدیث دل خونچکان مپرس

پیش خدنگ او سخن از نیشکر مگو

تا مغز هست، یک قلم از استخوان مپرس

چون گل نظر به سینه ی صدچاکِ من فکن

از تیغ، بازیِ مژه ی دلستان مپرس؟

از دشمنان خود نتوان بود بی خبر

آخر تو را که گفت که از دوستان مپرس؟

دوری نیازموده چه داند ( که) هجر چیست

از موج آب، حال جگر تشنگان مپرس؟

تیر کج از نشان، خبرِ راست چون دهد؟

از طالب نشان، خبر بی نشان مپرس

آن را که هست باتو زبان و دلش یکی

دل را به خامه تا نکنی یکزبان مپرس

در زیر کوه قاف پَرِ مور را ببین

از بار عشق، حال دل ناتوان مپرس

تا می توان شنید ز موران تلخکام

وصف شکر ز طوطی شیرین زبان مپرس

در خاک و خون تپیدن خورشید را ببین

دیگر ز بی نیازی آن آستان مپرس

بنگر چه رغبت است به ساحل غریق را

صائب عیار شوق من و اصفهان مپرس

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۴۰۰/۰۲/۱۹ساعت 22:1  توسط مجیدطاهری  | 


🌹🌺🌷🌻🌷🌺🌹

*در فراق یار*

*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمْ* 

من گریه می‌کنم که تماشا کنی مرا
مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا

حجت قبول دلبر احرام بسته‌ام
ای کاش در دعای خودت جا کنی مرا

با گریه کردن این دل من زنده می‌شود
دل‌مرده آمدم که تو احیا کنی مرا

اسباب زحمتِ تو شده این گدا، ولی
هرگز مباد از سر خود وا کنی مرا

ای کاش امشبی که تو راهی مشعری
همراه خویش راهی صحرا کنی مرا

تو سفره‌دار گریه ماه محرمی
چشمی پر اشک می‌شود اعطا کنی مرا؟

آقا قسم به چادر خاکی مادرت
خواهم شریک گریه زهرا کنی مرا

آیا شود که مثل شهیدان دم وصال
با روی غرق خون شده زیبا کنی مرا

بیت‌الحرام سینه‌زنان خاک کربلاست
دارم امید محرم آنجا کنی مرا

همراه خویش زائر شش گوشه‌ام کنی
مسند نشین عرش معلا کنی مرا

ای روضه‌خوان تنگ غروب منا بیا
پرچم به دوش ماتم کرب و بلا بیا

حاجی فاطمه شده صحرانشین خدا
صاحب حرم دگر بشود از حرم جدا

قاسم نعمتی

+ نوشته شده در  جمعه ۱۴۰۰/۰۱/۲۷ساعت 13:51  توسط مجیدطاهری  | 

یاصاحب الزمان!

درمان من زیارت آقای کربلاست
لطفا به این مریضِ محبت، دوا بده

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۴۰۰/۰۱/۰۱ساعت 13:16  توسط مجیدطاهری  | 


دوبیت های میلاد

 این مژدۀ شادی از خدا آمده است
ازمقدم گل شور و نوا آمده است
ریحانۀ مصطفی گل سرخ رسول
کشتی نجات قلب ما آمده است

مجیدطاهری

 سجاد یعنی حق و حق در بر گرفتن
از کربلا پیکار را از سر گرفتن
سجاد در سجادۀ اشک و مناجات
یعنی به سوی یار باید پر گرفتن

#مجید_طاهری
 

خورشید حسینی  از افق تا آمد
کشتی نجات او به دریا آمد
مهتاب که سر زد از جمال عباس
باب همه حاجات به دنیا آمد
#مجید_طاهری

 یک مژده ز رضوانِ بهشت آمده است
عطر خوش ریحانِ بهشت آمده است
پیداست ز بانگ صلوات جبریل
آقای جوانانِ بهشت آمده است
سیدهاشم وفایی


 ای آن که تو را حُسن خداداد بود
میلاد تو جلوه گاه ایجاد بود
مارا به نگاه لطف خود شادان کن
امروز که قلب فاطمه شاد بود

سیدهاشم وفایی

امشب که فضا پُراست ازبوی حسین
عطر گل سرخ آید ازسوی حسین
ای فطرس پرسوخته احرام ببند
ازبهر طواف کعبۀ روی حسین

سیدهاشم وفایی


ماریزه خور خوان گل فاطمه ایم
پروردۀاحسان گل فاطمه ایم
خاریم ولی به یمن میلاد حسین
صدشکر که مهمان گل فاطمه ایم

سیدهاشم وفایی

ازعشق حسین تا تکلّم کردند
قدسی نفسان باز تبسّم کردند
ازبهر زیارت حسین بن علی
درخاک قدوم او تیممّ کردند

سیدهاشم وفایی

______________________________

دوبیت صلواتی

سرچشمه ی نور ازلی آمده است
خورشید امید، منجلی آمده است
گل عطر محمد آید از گلشن عشق
میلاد حسین بن علی آمده است

محمودتاری

محراب دعا طاق ابروی حسین
مرآت خداست قبله ی روی حسین
درگلشن دین چو پاگذاری بینی
آید ز گل محمدی بوی حسین

عباس (حداد) کاشانی


 برحضرت سجاد و صفایش صلوات
او روح دعاست بر دعایش صلوات
از پرده ی غیب جلوه گر شد رخ او
بفرست برای رونمایش صلوات

سیدرضاموید

براسوه ی صبر و استقامت صلوات
بر قلزم احسان و کرامت صلوات
برحضرت سجاد که با خطبه ی نور
در شام به پا کرد قیامت صلوات

محسن حافظی

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۹/۱۲/۲۳ساعت 20:21  توسط مجیدطاهری  | 

آزادگی به سلطنت جم برابرست

دستِ ز کار رفته به خاتم برابرست

گردی است خط یار که چون خاک کربلا

در منزلت به خون دو عالم برابرست

بیکس نواز باش که هر طفل بی پدر

در منزلت به عیسی مریم برابرست

هر حلقه ای که نیست در او ذکر حق بلند

در چشم ما به حلقه ی ماتم برابرست

ما آبروی خویش به گوهر نمی دهیم

بُخل بجا به همت حاتم برابرست

ما همچو غنچه از دل پر خون خویشتن

داریم گوشه ای که به عالم برابرست

دلهای داغدار بود کعبه ی  امید

شورابه ی سرشک به زمزم برابرست

نقد حیات در گره غنچه بسته است

عمر گل شکفته به شبنم برابرست

چون سرو، تازه روی نباشد تمام عمر؟

بی حاصلی به حاصل عالم برابرست

از سینه هر دمی که برآید به یاد دوست

(صائب) به عمر جاوید آن دم برابرست

صائب تبریزی

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۹/۱۲/۰۳ساعت 23:0  توسط مجیدطاهری  | 



روز ۲۹بهمن سال۱۳۹۹ به عیادت حاج غلامرضاسازگار به خانه شان رفتیم، در این جلسه، آقایان: حاج اکبر و حاج محمد بازوبند، حاج حمید بهاری، حاج حسن آهی، حاج سیداحمدخوانساری، حاج حسین علامه، حاج داود نورصالحی حضور داشتند که هریک از وزنه های جامعه ی مداح بودند.

حاج محمد بازوبند در حضور آقای سازگار گفت: روزی از ایشان پرسیدم که سرّ جلوه گری شما و اشعارتان چیست؟ ایشان پاسخ داد شبی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدم، حضرت به لبهای من بوسه زد؛ دیگر آنکه در جوانی وقتی از کار بر می گشتم اول به خانه ی پدرم سر می زدم و خرجی آنها را می دادم و بعد به خانه ی خود می رفتم ، روزی مادرم مرا در آغوش گرفت و گفت پسرم! الهی که مثل خورشید بدرخشی! لذا ایشان واقعا" در جامعه ی مداحان، درخشندگی ویژه ای دارد.
یکی از آقایان گفت: هیچ مداحی نیست که حداقل یک خط از اشعار (بعضی از شاعران) را نخوانده و در سینه نداشته باشد؛ (بعضی از شاعران) چه الان، چه تا قیامت، افتخار جامعه ی مداح هستند.
در ذهن خود گفتم: مرحوم واعظ کاشفی، صاحب کتاب روضه الشهدا، تا دویست سال کتابش خوانده می شد و آنقدر این کتاب را از شیعه و سنی می خواندند که تاکنون "روضه خوانی"، معروف و ماندگار شده و بخاطر این کتاب است که عبارت "روضه خوانی" تا الان معروف است، وگرنه معنی روضه خوانی، در باغ و بوستان خواندن است و ربط زیادی به مرثیه خوانی ندارد؛ ولی متاسفانه این کتاب، سالهاست که به دلیل برخی تحریفاتش خوانده نمی شود؛ در نتیجه باید خدا بخواهد تا کسی یا اثری بماند و بدرخشد و یا از بین برود، حتی اگر کسی یا کتابی منسوب به اهل بیت(علیهم السلام) باشد.

نصایح آقای سازگار:
ایشان گفتند:من این نصیحت را به خودم می کنم: سعی کنیم محشور بشویم نه مشهور!خیلی ها مشهور بودند رفتند به فراموشی و اسمی هم از آنها نیست. آقاپسری آمد به من گفت:من به این مردم گفتم "سازگار" دایی منه، تو رو خدا اگر این ها سئوال کردند مرا کنف نکن! اینها رفتند، من رفتم توی فکر و گفتم یا امام حسین!من گفتم شما ارباب مایی! ما را خیت نکن در جامعه، قبولمون کن به نوکری. ان شاء الله امیدواریم که دلمون پیش ارباب باشه. بهترین نصیحتم به خودم اینه که سازگار! منبر میری مردم را پشت سر امام حسین ببین! امام حسین را پشت مردم نبین!یعنی اون که می خواهی بگی ببین رضای امام حسین هست رو منبر بگو، اگر نیست نگو!.
امیدوارم ان شاء الله خودم عامل این نصیحت باشم، آقایان که هستند، من کوچکتر از این هستم که نصیحت کنم.
نصایح حاج اکبر بازوبند:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا والاخره یا اباعبدالله انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی امیرالمومنین و الی فاطمه و الی الحسن و الیک بموالاتک...
یکی باید منو نصیحت کنه، این تعارفی که مردم می کنند مال من نیست مال امام حسینه، خداکنه بحق حضرت زهرا بفهمیم درِ خانه ی چه کسی داریم خدمت می کنیم، گفت: من را غلامی تو بود تاج افتخار این تاج را به افسر شاهان نمی دهم، برای سلامتی همه ی بزرگترها صلوات بفرستید!
آقای حسین علامه!
یک روز در خانه ی مداحان شما(آقای سازگار)تشریف بردید منبر، برای من خیلی درس بود، اومدید شعرتان را بخوانید، شعر خودتون یادتون رفت، شما گفتید سنم بالا رفته شعر خودم یادم میره، اما امیدوارم دم جان دادنم اسم اربابم یادم نره امیدواریم ما هم مشمول این دعا باشیم!
آقای سازگار:
علی قصری که آوازه اش همه جا بود، دهه ی اول محرم گفت من پیر شدم هیج جایی دعوتم نکردند، گفتم یا امام حسین! من بی کارم و از نظر اقتصادی هم لنگم! یک نفر اومد در خانه مان را زد، یه پاکت به من داد و گفت حاج علی! پنج خانه که سیاهی بالایش خورده میری یاالله می گی و یه روضه می خوانی، این هم مال دهه گیت! بعدش که رفت پاکت را باز کردم دیدم چند برابر پول دهه گیم از امام حسین عنایت شده.
خود من گفتم یا امام حسین! مداح ها که بالا پایین ندارند و توی این کرونا که همه تعطیلند، اما یه جوری امام حسین اداره می کنه که اصلا حالیمون نیست؛ زنگ زدند از مشهد و گفتند شما را به عنوان بهترین شاعر آستان قدس انتخاب کردیم و تجلیل کردند و پنج تا سکه دادند.
آقای سازگار که چند روز قبل، نشان درجه ی یک هنر را از وزارت ارشاد دریافت کرده بود، ابیاتی از این شعر خویش را خواند:

دلم خوش است که عمری به پای گل خارم
مباد آن که برون افکنی ز گلزارم
چگونه یار بخوانم تو را که می بینم
تو خوب تر ز گل استی و من کم از خارم
دو قطره اشک خجالت، هزار کوه گناه
کرامتی که همین است جنس بازارم
محبت تو نیاید ز سینه ام بیرون
اگر کُشند به تیغ و کِشند بر دارم
به چشم پادشهان ناز می کند پایم
که خاک راه غلامان حضرت یارم
به حشر هم که برانی مرا ز خویش هنوز
از این که نام تو بردم به تو بدهکارم
پر از توام به تهی دستی ام نگاه مکن
مگو که هیچ ندارم، ببین تو را دارم
تو و رفاقت من حیف، حیف از تو
من و محبت تو، خواب یا که بیدارم
شراره ای بزن از سوز خویش بر جگرم
کز این شراره بسوزد تمام آثارم
به نار عشق تو یک عمر سوختم مگذار
دوباره روز قیامت برند در نارم

مجیدطاهری
 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۹/۱۱/۳۰ساعت 9:26  توسط مجیدطاهری  | 

مرثیۀ16
روضۀ پنج تن

دیده ها می بارد از این داغها بر پنج تن
اشک ها می ریزد از گلهای پرپر پنج تن

مصطفی با دخترش زهرا چقدر آزرده شد
می کُشد آن شعله ها، آن میخ، آن در، پنج تن

مرتضی شد رستگار از ضربتی در موج خون
زینبش تا کربلا می زد به سر در پنج تن

طشت خون گردیده مأوا با حسن یا با حسین
باغشان پژمرده بوده یا که بی سر پنج تن

کربلا میدانِ میدان داریِ آنان شده
از پیمبر تا پدر، مادر، برادر، پنج تن

(مجیدطاهری)


برچسب‌ها: روضه پنج تن, مرثیه پنج تن
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۸/۲۱ساعت 10:15  توسط مجیدطاهری  | 

 

 

#قصیده
#فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
#حضرت سکینه (سلام الله علیها)

نذرکردم شاعری را پیشه سازم تا قیامت
عاشقم آن بانویی را که نشان داد این سعادت

"شیعتی مهما شربتم" را که خواندم در مقاتل
دیدم آن بانویِ مرثیه, بپا کرده قیامت

تا قیامت سوخته هر جان و دل را با کلامش
آب آبش پاره می سازد جگر را با اشارت

آمنه یا که اَمیمه در لقب باشد سکینه
در ادب اسطوره در عرفان باشد با کرامت

شاعری در ریشه اش باشد هنرمندست اما
پای بست از وحی دارد کوه باشد از اصالت

اینکه گویم عاشقش هستم کلامی از حسین ست
کربلایی هستم از فرمایشاتش در زیارت

خادمم عبدالحسینم زنده ام از روح قدسیش
مرده ام گر لحظه ای از من بگیرند این عنایت

دختری دارد نظیرش نیست در اقصای عالم
این دو هستند الگویی در دوستی ها در رفاقت

بهترین بابای عالم بهترین دختر که دیده
گو که لیلی ها و مجنون ها ببینند اوج الفت

اینکه روحانی ست بابا، رهبری دارد به دلها
سالکی فرزانه بوده دخترش کرده صیانت

بازکرده چشم در معروف و بیگانه ست منکَر
دختری، در جنگ کرده، رشد کرده در شهادت

شعرهایش وزن دارد پرشده از تیر و نیزه
خاطراتش، هم شجاعت، هم شهامت، هم اسارت

شعرهایش قافیه از اشک دارد یا که از خون
هرچه را دیده، نوشته روی قلبی از رضایت

گرچه طوفانی ست حالش، خطبه هایش صبر و حلم است
شعرهایش را تخلص کرده با عمری نجابت

مرثیه از کربلا آغاز با شعری از او شد
حُسن انجامش کشانده ظالمان را بر حقارت

ساخته با شعرهایش پایه ها بر روز موعود
منتقِم را او بخواند خط کشیده بر رذالت

#مجید_طاهری
دوم آبان۱۳۹۹

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۹/۰۸/۰۲ساعت 21:19  توسط مجیدطاهری  | 

خواهی اگر که کرببلا اشک اشک اشک

این قطره های اشک به معراج می روند

 

(مجیدطاهری)

10مهر1399

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۹/۰۷/۲۲ساعت 11:29  توسط مجیدطاهری  | 

مقام معظم رهبری:روز اربعین، همه‌ی مردم بنشینند زیارت اربعین را با حال، با توجّه بخوانند و شِکوه کنند پیش امام حسین (علیه السّلام) و بگویند یا سیّدالشّهداء، ما دلمان میخواست بیاییم، نشد، وضع این جوری است تا یک نظری بکنند، یک کمکی بکنند.(31شهریور1399، سایت رهبری)

#مثنوی
#شِکوِه
#شکایت
#اربعین

شکایت می کند پایم چرا اینقدر مهجور است
چرا امسال از پروانگی دیوانگی دور است

شکایت می کند دستم که دستش آه، کوتاه است
ضریحی را که می گیرد فقط یک حلقه از آه است

شکایت می کند گوشم که نشنیده ست فریادت
چرا پرتم چرا پستم چرا کم می کنم یادت

شکایت می کند چشمم ز بَختش سخت دل گیر است
نشد مستی کند آخر دگر از جان خود سیر است

شکایت می کند آغوش از معشوق خود خالی ست
چه بی روح ست هر لحظه عجب امسال بد سالی است

شکایت می کند جسمم که دور از موج دریاهاست
نجف تا کربلا فوجی که در این جاده ها برپاست

خدا را شکر از اعضا که هر یک شِکوِه ای دارند
فقط این دل، تپش هایش زیارت نامه می خوانند

به گِل مانده ست پاهایم نشد تا اربعین آیم
حسینی تا شود قصدم حسینی تا شود پایم

سه ساله خوب می دانست از ناله نشد آرام
که آرامش فقط آنجاست از معشوق گیری کام


مجیدطاهری
۱۷مهر۱۳۹۹

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۹/۰۷/۱۷ساعت 17:46  توسط مجیدطاهری  |