اگر کشتند ما را حسبنَاالله
ز خون گردیده دریا حسبنَاالله

بلندست از جنایت‌های صهیون
ز کشته پُشته دردا حسبنَاالله

به نیل آورده‌اند از دیده‌ها اشک
اذان در مأذنه‌ها حسبنَاالله

فقط سر مانده تن‌ها زیر آوار
که خوانده بر بلندا حسبنَاالله

ز کودک تا کهنسالش به ناله
به جان دارند مأوا حسبنَاالله

به قطعه پیکری که مُثله گشته
نماز آرند آیا حسبنَاالله

رسول‌الله دَوّارٌ بِطِبِّه
کند ذکرش مداوا حسبنَاالله

امیرالمؤمنین تسکین نماید
یتیمان را به نجوا حسبنَاالله

زنان با فاطمه در بیت‌الاحزان
به ویل آرند آوا حسبنَاالله

حسن همراه عبدالله و قاسم
چه خوش کرده‌ست معنا حسبنَاالله

حسین الگوی والا در جهاد است
بخوان لبیک تنها حسبنَاالله

ابوفاضل به نصرالله یار است
غریوش سوی اعدا حسبنَاالله

فلسطینی و لبنانی! بخوانید
ز قرآن نصر را با حسبناالله

بدان ضربه به ظالم یک فریضه‌ست
مسلمان! خیز از جا حسبنَاالله

اگر خالی‌ست دستت غیرت‌افزا
بکوبان مشت حالا حسبنَاالله

بتاز از خویش (طاهر) غیر بگذار!
به میدان‌ها به رقص‌آ حسبناالله

✍️مجیدطاهری

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۴۰۳/۰۷/۲۹ساعت 10:13  توسط مجیدطاهری  | 

❌برای خرید مجازی کتابهای انتشارات طاماه(کتابهای آموزش مداحی) از نمایشگاه بین المللی کتاب(باتخفیف ویژه) به سامانۀ https://book.icfi.ir/ وارد شوید و کتابهای این انتشارات را جستجو و انتخاب فرمایید.

🌟افرادی که بُن کتاب دارند کلاً رایگان توسط پست ارسال می شود.🌟

📚نام کتابها📚

1.قرآن و مداح اهل بیت(علیهم السلام)

2.نشانه ها و اشاره ها(ردیف آوازی و زبان بدن در مداحی)

3.قوافی مداحی(مباحث ادبی در مداحی)

4.گام اول مرثیه خوانی

5.حافظ مداحی(اشعار حافظ در مداحی)

6.پیام آوران بهشت(آموزش روضه خوانی و سخنرانی)

7.دفتر برنامه ریزی تحصیلی مداحی

8.منبرخوانی و ساختارهای شناختی

9.تاریخ مختصر اهل بیت(علیهم السلام) و جهاد تبیین

10.آواز محتشمی(آواز تخصصی مداحی )

11.هم سایه(اشعار مجیدطاهری)

🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟

📚انتشارات طاماه(انتشارات تخصصی آموزش مداحی)📚

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۴۰۳/۰۲/۱۹ساعت 11:10  توسط مجیدطاهری  | 

ولادت امام زمان عج

به زیبایی ندیدم صبح نرگس بو چنین اعلا

که این گل کوچه کوچه می برد جانهای عاشق را

نه تنها خود، گلستان را به همراه آورَد اینجا

همه ذرات عالم مقدمش را گفته اند اهلا

به آغوش آورَد یک ناز گل، خوشبو ، پری چهری

عسل لب یاس رو تهمین عرب مصباح حق سیما

عروس آورده بر کوثر به صد لبخند طاووسی

که از پرهای رنگارنگ دل بُرد از دلش زهرا

ملک هفت آسمان آماده کرده جوش مهمانی

حسادت می برد لاهوت بر ناسوتِ روح افزا

چنین عیدی ازل تا صبح محشر نیست در یادش

قدم بگذارد آقایی چه آقا صدر آقاها

مجیدطاهری

نیمه شعبان 1402

6 اسفند

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۴۰۲/۱۲/۱۰ساعت 22:7  توسط مجیدطاهری  | 

کعبه ز شادی شده منادی
می زند آوا چه متمادی
که این نه من من من نه منم من
که دارم این ذکر اعتقادی

یا امیرالمومنین امیرالمومنین...

فاطمه بنت اسد درآمد
گل ز گلستان حق سرآمد
این نه منم من من نه منم من
که جانم از وجد و جِد برآمد

یا امیرالمومنین امیرالمومنین...

مجیدطاهری

صوت

+ نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۲/۱۱/۰۷ساعت 8:31  توسط مجیدطاهری  | 

قرآن خوانده ای تا اَمّن یُجیب
تا یَومٌ عَصیب تا صبحی قریب
زیبایی فزا، مانایی بهیج
اعجازی منیع، دریایی عجیب
در مشّایه شد، سجعی در سریر
تُحفه اربعین آورد از حبیب
ایمان را امید، انسان را نوید
قرآن در حیات:"شابٌ لا یَشیب"
با اینکه حبیب، صاحب مصحف است
نشناسد کسی، بی واره، غریب
عرشش کرببلا جانش پر گزند
کشته از نفاق "جَرحٌ لا یَطیب"
ثقلین از نبی، هر دو در فراز
گر بینی در فراز یا بینی در نشیب

مجیدطاهری
14شهریور۱۴۰۲
.................
معانی دشوارها:
یَومٌ عَصیب=روزی سخت
بهیج= باشکوه
منیع= استوار، بلند، رفیع
سریر= تخت پادشاهی
بی واره=بی کس
شابٌ لا یَشیب=جوانی بدون پیری
جَرحٌ لا یَطیب=جراحت بدون مداوا
ثقلین=قرآن و اهل بیت(ع)

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۴۰۲/۰۶/۱۴ساعت 6:29  توسط مجیدطاهری  | 

#رباعی
#اربعین
#مشایه
#نجف_تاکربلا
#شعرپیاده_روی

از بانوی بی نشان خبر داری تو
از جاده ی اشک او گذر داری تو
زَوّار حسین! در رهش گویا خوش
بر مهدی فاطمه نظر داری تو

مجیدطاهری
۹شهریور۱۴۰۲

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۴۰۲/۰۶/۱۳ساعت 11:38  توسط مجیدطاهری  | 

#رباعی
#اربعین
#مشایه
#نجف_تاکربلا
#شعرپیاده_روی

در هر قدمم ظهورتان می خواهم
بر دیده ی خود عبورتان می خواهم
با تاول پا ، ضمیر من می جوشد
ای صاحب من سُرورتان می خواهم

مجیدطاهری
۱۰شهریور۱۴۰۲

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۴۰۲/۰۶/۱۳ساعت 11:34  توسط مجیدطاهری  | 

#رباعی
#اربعین
#مشایه
#نجف_تاکربلا
#شعرپیاده_روی

این لشکر صاحب الزمان است بیا
درگاه گزینشش جهان است بیا
از مرد و زن است دسته ها، میلیونی است
از کودک و پیر، بی کران است بیا

مجیدطاهری
۱۰شهریور۱۴۰۲

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۴۰۲/۰۶/۱۳ساعت 11:33  توسط مجیدطاهری  | 

با ذکر حسین، بس که بی تاب شدیم
از روضۀ تشنگی، همه آب شدیم
صد شهر دلیم و اشکها می باریم
یک رود شدیم و بحر «شهراب» شدیم

مجیدطاهری
3مرداد1402

نکته:برای شهرآبی های استان مرکزی سروده شد.

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۴۰۲/۰۵/۰۳ساعت 18:55  توسط مجیدطاهری  | 

به اعتراض علیه کسانی که نسبت به کلام حق(قرآن کریم)، هتک حرمت نمودند.
👇👇👇
قرآن کلام حق را، آتش زده ست طغیان
(تَبّت یَدا وَ تَب) بر، هَتّاکِ شمع ایمان
وَالشّمس را چگونه خاموش می توان کرد
انسانِ بد تفکر، بی فکرِ غرق نِسیان
وَالّیل روشن است از، آیات پر ستاره
در قلب، او ندارد نوری برای درمان
آتش شراره دارد هیهات از ذلالت
بنگر شراره ها را کفار نامسلمان
شِمرند کربلا را، سوزند خیمه ها را
در خیمه کیست یاران، یک جمع بهتر از جان
ناله بلندگشته شیون رسیده بر عرش
هل من معینِ مولا در حنجره خروشان
ششماهه را به زاری ، آبی نمی دهد کس
کوچکترین سوره در زیر جور انسان
《در این شبِ سیاهم گم گشت راهِ مقصود》
زِنهار از این بیابان چون راه هست قرآن

مجیدطاهری
۳۱تیر۱۴۰۲

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۰۱ساعت 9:53  توسط مجیدطاهری  | 

رباعی قتلگاه

جمعی به عصا و چوب و جمعی شمشیر
از شوق لقا حسین از جانش سیر
هرکس به جراحتی تقرب می جست
از غصه ی قتلگاه، زینب شد پیر

مجیدطاهری
۱۴۰۲/۲/۸

+ نوشته شده در  جمعه ۱۴۰۲/۰۲/۰۸ساعت 12:4  توسط مجیدطاهری  | 

مادر بمان

با دیدنت چه ساده و خوش می رسد بهار
مادر نگیر زود ز آغوش من قرار

گلبرگهای رُز همه در حال زارزار
ای گل بخند ما همه هستیم غمگسار

پربازکن بگیر به بَر، جوجکان خود
نغمه سرا شو دل به تو بسته ست روزگار

قلبت ز بس تپیده چه فرسوده گشته زود
در قلب من تپیدن خود را دگر شمار

شد شوره زار تا که نبارید ابرهات
پایین کوه چشم همه سوی آبشار

بر مادریت تا به ابد کرده ام حساب
پاییز رفته است و اجل هست بردبار

نوری دمیده حضرت زهرا کند دعا
مادر بمان بمان به گلستان استوار

مجیدطاهری
۱۳ آبان۱۴۰۰

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۴۰۰/۰۸/۱۳ساعت 6:48  توسط مجیدطاهری  | 

امام رضا(علیه السلام)
غزل

آمدم توشه بگیرم به شما برگردم
راه برمن بنمایی به خدا برگردم

یارضاجان مددی تا به نوایی برسم
هیچ جایی نروم تا به رضا برگردم

تا مرادم بدهید آمده ام در بزنم
حاجتم را نظری تا که روا برگردم

همه دل داده ی وصلند و به دلبر مایل
می دهم دل که به دریای وفا برگردم

بی قراری چه کنم زد به نهادم آتش
خرمنم سوخته اینجا نه، کجا برگردم

پاره ای از تن پیغمبر اکرم باشید
جان من! مُعجزه ای معجزه تا برگردم

پای هر مرثیه را کرببلا وا کردید
آمدم نزد شما کرببلا برگردم

مجیدطاهری
سوم آبان۱۴۰۰

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۴۰۰/۰۸/۰۳ساعت 9:56  توسط مجیدطاهری  | 

ولادت حضرت رسول الله، محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) و امام جعفرصادق(علیه السلام)مبارک باد!

🌺☀️🌺☀️🌺☀️🌺☀️

بسی از نامتان مستم بسی از یادتان خوبم
پناهم باش ای عاشق ترین دلدارِ محبوبم

محمد، جان جانانم    محمد، خوب خوبانم
محمد، بهترین جان بخش احساسم، و مطلوبم

محمد، راز جان بخشی که در دل، گنج گردیده
محمد، آنکه از مهرش منیرم سخت مجذوبم

محمد، برده ما را تا به " اَو اَدنی " به مافیها
من از تاریکیِ دنیا پریشانم دل آشوبم

ربیع الاولش ماهی که در قلبم چراغان کرد
به این شق القمر دیدم به اهل البیت منسوبم

زمین را بوسه باران می کنم صحرا بیابان را
کلوخش سنگهایش هرچه بوده منقبت خوان را 

به هر راهی که می رفته هزاران توتیا برخواست
به هر خاری نگه کرده بهاری طلعتی زیباست

به هر حیوان و جان داری رسیده، نطق ها مدحش
به هر خشکی رسیده، رودها یا سیل یا دریا

سپهر از ابرها جشنی بپا کرده به هر راهش
به سایه از افق ها بی کران ها کرده آگاهش

به والشمس است این نکته که او خورشید افلاک است
به تصریح آمده در انما برهان هرپاک است

یُصَلّونند هر لحظه برایش تهنیت گویان
چه مفتونند ممنونند مدیونند هم حیران

 به دامن آمنه می پروراند گو جهانی را
جهانی را که در او هست عالم عالم از امکان

بلی فرزند عبدالله پیغمبر شد از آغاز
زمین را آسمان ها را طبیب آمد کند درمان

رهاوردش به مخلوقات، دل دادن به الله است
لقاء الله قربش نشر گردیده ست از ایشان

به عالی مرتبه خُلقش نباشد هیچ مخلوقی
کرامت ابتدا تعلیم او بوده ست از رحمان

حرا داده گواهی سنگ ها با او غزل خوانند
به معبر، رمل ها شن ها ز پایش مست و خندانند

قدومش را به چشمم حس کنم خوب از تلاوت ها
گمانم شد میسر تا بدست آرم شفاعت ها

به جاء الحق بیا ای نازنین در قلب من بنشین
بیار آن رایحه که دخترت می گفت بس شیرین

کسایت شد پناهم در مدینه گرم پروازم
ز عطرش عالمی را مست خاطرخواهی ات سازم

به پابوست مرا در هر تمتع مفتخر خواهی
کبوتر گشته ام هر حج، همیشه سویتان راهی

مجیدطاهری
پاییز۱۴۰۰

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۴۰۰/۰۸/۰۲ساعت 9:23  توسط مجیدطاهری  | 

🍂بازماندم🍂

درخرابه باز ماندم در عزا چون دخترت
می برم دنیای شکوِه بر خدا چون دخترت

روزگاری سخت گشته از جدایی از فراق
لَیتَنا کُنّا مَعَک نجوای ما چون دخترت

می شود آوار بر سر فکر مشایه ، حرم
فکر من زخمی ست بی حد مثل پا چون دخترت

تشنه ام آبم بده از صحن هایت بارها
کربلا آتش زده پروانه را چون دخترت

سهمگین ست اینکه می بینم که دورم، یاحسین
ما بعیدان وصل خواهیم از شما چون دخترت

ای بهارم رحم کن بر حال زارم اربعین
حال پاییزیم چون برگی جدا چون دخترت

ما شهیدان را شفاعت نزدتان آورده ایم
با شقایق ها کجا هستم کجا چون دخترت؟

بیت هشتم ضامنی می آورم تا بنگرید
رافت از آغاز در دل کرده جا چون دخترت

(طاهر) از رسواییِ جاماندگی دارد هراس
خواه تا جانم کند پرواز تا ...چون دخترت

✍️مجیدطاهری
۳۱شهریور۱۴۰۰

+ نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۰/۰۷/۱۷ساعت 20:17  توسط مجیدطاهری  | 

آواز: گوشه بزرگ دستگاه شور
وزن: فاعلات ُ مفعولن فاعلات ُ مفعولن

با علی اگر گوییم طرز حق شناسی را
در جهان فرا گیریم طرد نا سپاسی را 
با علی اگر گوییم عالمی بپا گردد
با علی اگر خوانیم دل پر از صفا گردد
مدح ساقی کوثر حق به روز و شب گوید
ذکر آن خدا منظر دل به تاب و تب گوید
در هوای وصلش من بی قرار و حیرانم
می سزد بیارایم در هوای او جانم
وصف او ز حق بشنو هل اتی علی الانسان
آیه های رحمانی آورد ز او قرآن
سیدالوصیین است خاتم النبیین را
هر که را نبی مولا، باشدش علی مولا 
تا قیامت از نسلش می کنند امامت ها
می کنند امامت ها نسل او قیامت ها

گوشواره: یاعلی علی مولا
شاعر: مجیدطاهری

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۴۰۰/۰۳/۱۲ساعت 16:19  توسط مجیدطاهری  | 

گوشه پنجه شعری
وزن:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن

منتظر گشتم بیایی تا به راهت جان سپارم
جان خود را بر نسیمی از ظهورت می گذارم
سیل باران متصل گشت از دو چشمم، مهربانم
شد خزان این دل ز هجرت تا بیایی ای بهارم
هر سه شنبه جمکران در قاب چشمم می تراود
تا ببینم گوشه چشمی بی قرارم بی قرارم
صاحب العصری چرا از دیده هامان در خفایی
فاتحه خوانم شو جانا روز مرگم بر مزارم
حاجتی در جان من مانده بفرما تا برآید
من ضعیفم ناتوانم کن دعایی سر برآرم
در زمستان، کن بهارم تا بخندد غنچه هایم
پرثمرکن بوستانم تا ببخشی اعتبارم
ماه شعبان زد رقم بر سجده هایم روح دیگر
با دعایت شاد کردی حال قلبم حال زارم
(طاهر) از یاسینِ نوشَت درکشیده جرعه هایی
ذکر یاصاحب همیشه در نهادم یادگارم

گوشواره:مهدی زهرا کجایی یابن الزهرا کی می آیی

شاعر:مجیدطاهری

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۴۰۰/۰۳/۰۲ساعت 14:30  توسط مجیدطاهری  | 

وزن عروضی:فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

-----------------------

ای که پیش آورده ای شوری به بار
ای تجلی آفرین ای آبشار
در زمستانم بهار آورده ای
مقدمت آغوش ها را صد بهار
هر غزل امضا گرفت از رویتان
بویتان خوشبوترین خوشبو نگار
کعبه از شوقت گلستان بوستان
آشکارا کرد در خود بر جدار
مادرت مرد آفرینی کرده است
هستِ عالم شد ز هستت بی قرار
تا شنیده شد ز بالا یاعلی
گشت شیطان تا قیامت شرمسار
یاعلی شد رمز هر پروانه ای
یاعلی در عرش حق شد ماندگار
یاعلی شد میوه بر هر شاخ و برگ
شاخه ها سر خم کنندش بی شمار
شد رجب قرآنیان را عالمی
عالمی از یادها بر لوح یار
کوثرش را این علی ساقی شود
تا بتابد مثل خورشید این تبار
یا علی گو تا که بالایی شوی
تا بیارندت مگر تا در مدار
لحظه ها را کن به عشقش بی قرین
آی مداحش شو در این روزگار
روزگاری که گرانی می کند
صبر ایمان سر، خدا شد برکنار
آفریدم تا شود قربش هدف
تا لقایش را بگیرم من به کار
می رساند رزق را او بیش و کم
حیدری می مانمش در کارزار
اوست جانم اوست هستم هستی ام
یا امیرالمومنین گیرم شعار
(طاهر) از این نام دارد زندگی
تاقیامت باشدش این افتخار

مجیدطاهری
هفتم اسفند۱۳۹۹

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۹/۱۲/۰۷ساعت 23:44  توسط مجیدطاهری  | 

آتش گرفت، نِی چه رسد نای، مادرم

مرثیه سر گرفت به هرجای مادرم

با فاطمه شروع همه روضه هایمان

پایان ناله ها همه ای وای مادرم

مجیدطاهری
1399-10-10

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۹/۱۰/۱۳ساعت 9:58  توسط مجیدطاهری  | 

 

#مثنوی
#توسل_به_پنج_باب_الحوائج
#وزن_فاعلاتن_مفاعلن_فع_لن
🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲

جمله باب الحوائجند ایشان
هر یکی هل اتی علی الانسان

ما گرفتار رنج دورانیم
در حوائج همیشه می مانیم

دست بر دامنیم چون سائل
بین طوفان و چشم بر ساحل

ناله ها می کنیم یا زهرا
حق مولا نگاه کن ما را

وقت امن یجیب ای مادر
جرعه ای بخش آخر از کوثر

اهل این خانه درد می فهمند
زخممان را به مهر می بندند

تا سحر گریه کارمان شد شب
دستمان را بگیر یا زینب

ای نشسته نماز شب خوانده
بازکن در به روی درمانده

چشم بر دستتان که می دوزیم
بر حسینت چو شمع می سوزیم

حاجتم ای خدا گلوگیر است
حق ششماهه اش قسم دیر است

تیر صدشعبه بر گلو خواهم
تشنه ام تشنه ام عمو خواهم

یا اباالفضل کن علمداری
خم شده این کمر نما یاری

خیمه ها منتظر که برگردی
خیمه زن! ای پناه هر دردی

هرکه امروز آه ها دارد
یا که خانه به چاه ها دارد

راه هرگز نمی نماید گم
آیه ها خوانده است تا هفتم

این عدد می گشاید از او بند
یا خودش یا هزارها فرزند

جان پناه ست کاظم ست آقاست
در سیه چال گرچه او تنهاست

ای خدا دل شکسته ام رحمی
شافعم اوست خسته ام رحمی

قلب احمد شفیع و اقبالش
بر گدا رحم می کنند آلش
🤲🤲🤲🤲🤲


#مجید_طاهری
۱۷ آذر۱۳۹۹

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۹/۰۹/۱۷ساعت 13:31  توسط مجیدطاهری  | 

 

#شهید_محسن_فخری_زاده
#غزل
#وزن_فاعلاتن_مفاعلن_فعلن


دست پاییز سر دوباره گرفت
از نهاد دلم گزاره گرفت

در خزانش در این حوالی، باز
سرو این باغ را اشاره گرفت

او که از بوستانِ آتش بود
قلبم از آتشش شراره گرفت

از نگاران پُر است شهرِ شَرار
شرّ اَشرار زد نگاره گرفت

پُر ستاره ست آسمان دلم
ابر آمد از آن ستاره گرفت

تخته از دانشش شده لبریز
غور علمی او بهاره گرفت

قعر دریای علم را طی کرد
از همه هسته ها عصاره گرفت

اجر عمری مجاهدت ها را
با شهادت چه آشکاره گرفت

کشتی پرخروش این دریا
وامصیبت! دگر کناره گرفت

وقت رفتن ز خیر و گریه ی خلق
روی دوشش دو پُشتواره گرفت

مردم از رفتنش عزادارند
خود او تازه جشنواره گرفت

همه بیچارگانِ هجرانش
او هزاران هزار چاره گرفت

گو که الگوی رفتنش را هم
از بدنهای پاره پاره گرفت

کربلا را ز مرثیه خوان ها
آمد استادمان نظاره گرفت

#مجید_طاهری
۸آذر۱۳۹۹

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۹/۰۹/۰۸ساعت 15:27  توسط مجیدطاهری  | 

🌺⚘🌺ولادت امام حسن عسکری(علیه السلام) مبارک باد🌺⚘🌺
#غزل
وزن عروضی:مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعول

🌻⚘🌻⚘🌻⚘🌻⚘🌻⚘


بر هر که خدا خواست، دهد مِهر جمیل
مانند خودش هرچه جلی هر چه جلیل

آن گل که علی بود پدر ، بوده حسن
آن هدیه که نام مادرش بوده سلیل

آن زن که به شیعه بشود یار و شفیع
سلطان نکویی ست که گردیده کفیل

هادی دهمین حجّتِ حق، اَب و عَلاست
حق است که اِبن آمده گردیده خلیل

از اوست جهان صاحبِ صاحب بشود
از اوست به دنیا برسد اجرِ جزیل

درد است که صاحب الزمان دیر آید
صحبت بشود دیر، چرا چیست دلیل؟


(مجیدطاهری)
۴آذر۱۳۹۹

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۹/۰۵ساعت 10:4  توسط مجیدطاهری  | 

(عید میلاد سید الکریمه
دل من واله عبدالعظیمه)۲
(نوری بی حساب داره می تابه
دلبریِ ماه پُر از ثوابه)۲

آمد از سوی حق حَیّ تبارک
جشن میلاد گل بادا مبارک(۲)

(شهر ری از هوایش مسته مسته
زائرا در حریمش دسته دسته)۲
(قل هوالله و احد می خوونند
 با دلهاشونم اینجا مهموونند)۲

آمد از سوی حق حَیّ تبارک
جشن میلاد گل بادا مبارک(۲)

(داریم از محضرش دهها روایت
اینجا چون کربلا می آیم زیارت)۲

(باروون شادی داره می ریزه
خاطرش برام خیلی عزیزه)۲

آمد از سوی حق حَیّ تبارک
جشن میلاد گل بادا مبارک(۲)


مجیدطاهری
۲۷آبان۱۳۹۹

فایل صوتی

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۹/۰۸/۲۷ساعت 23:27  توسط مجیدطاهری  | 

مرثیۀ16
روضۀ پنج تن

دیده ها می بارد از این داغها بر پنج تن
اشک ها می ریزد از گلهای پرپر پنج تن

مصطفی با دخترش زهرا چقدر آزرده شد
می کُشد آن شعله ها، آن میخ، آن در، پنج تن

مرتضی شد رستگار از ضربتی در موج خون
زینبش تا کربلا می زد به سر در پنج تن

طشت خون گردیده مأوا با حسن یا با حسین
باغشان پژمرده بوده یا که بی سر پنج تن

کربلا میدانِ میدان داریِ آنان شده
از پیمبر تا پدر، مادر، برادر، پنج تن

(مجیدطاهری)


برچسب‌ها: روضه پنج تن, مرثیه پنج تن
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۸/۲۱ساعت 10:15  توسط مجیدطاهری  | 

🌺🌸ورودحضرت معصومه(سلام الله علیها)به قم🌸🌺
غزل
مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
🌸🌸🌸🌸
چشمم گلستان می شود تا پا گذارید
بر چشم من یک نام چون دریا گذارید
قم سویتان با جان و دل چشم انتظار است
برچشم قم یک ردّپایی جا گذارید
یا فاطمه معصومه عمری هست بر لب
این نام را بهتر که بر دنیا گذارید
فرموده صادق قم حریم اهل بیت است
امضا شود فرموده اش پا تا گذارید
موعود را گفتید روزی خواهد آمد
آیید اینجا کشورش اینجا گذارید
(مجیدطاهری)

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۹/۰۸/۲۰ساعت 22:47  توسط مجیدطاهری  | 

#مثنوی
#پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
#اعتراض_به_اهانت_به_پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
#فاعلاتن_فاعلاتن_فاعلن

نور احمد نور رحمت بود و هست
بر دلی که بود شایسته نشست

آنکه دیده رحمةٌ للعالمین
کشف کرده روشنایی در زمین

یامحمد رمز خلاقست و جود
آفرینش را خدا با او سرود

در کتابش حرف حرف آورده است
نام نیکویش چو برف آورده است

عشق او بسته ست از اول به جان
جان بگیرد با کلامش هر روان

مهر او را جُرعه ها نوشیده ام
عطر او را باغ ها بوییده ام

نور احمد دردمندان را شفاست
نور احمد بر گرفتاران دواست

از ازل خلقت به نورش شد پدید
وای بر آنکه نشانش را ندید

نیست گل ها را بجز شخصش چراغ
روشنایی بخش بر فریاد باغ

نورفوق النور فوق النورِ نور
مثل نورش بوده در آتش به طور

از صُحُف جز با وجودش نام نیست
هر شجَر، بی ریشه اش آرام نیست

هر نبی با نام او جُسته قرار
نوح و ابراهیم و عیسی را نگار

گر که می خواهند مردم یاری اش
یا به هر دردی اگر دلداری اش

او نسیمی مهربان ست از وفا
دست بر سینه کنند او را صدا

چهره ای که دستگیر از عالم است
 مفتخر از محضرش هر آدم است

خدشه اش جز دشمنی، گویید چیست
این رویه جز خیانت نیست نیست

مهربانان را دمی آزار، نه
‌آشنایان را به دل انکار، نه

دشمنی با دوست، جهلی روشن است
آشکار است این که با خود دشمن است

با اهانت چیست این آزادگی
قفل می خواهد بیان با سادگی

تازه شد یک خاطره باری دگر
خاطراتی تلخ با صدها شرر

هتک حرمت بر علی کردند بس
فاطمه افتاد دیگر از نفس

آنچنان آتش به او افروختند
طفل و همسر را ز بغضش سوختند

حق او را غصب کردند از ستم
روی منبرها اهانت دم به دم

تا شود خاموش نوری پُر فروغ
تا مگر حق محو گردد با دروغ

تا رود از یادها قرآن چه گفت
تا گریزد گوش ها آنچه شنفت

او که در مردانگی بوده ست فرد
اوکه بوده قهرمان در هر نبرد

ظلم با اندیشه اش رفته به باد
در کلاسش صبر و وحدت درس داد

وحدت است اینجا که گشته خار چشم
دشمنان را می دهد آزار چشم

رهبری را می کند دشمن هدف
می کشد در روبرویش هر چه صف

ازمحمد یا علی، سید علی
می هراسد خصم از رهبر، ولی

غافل از اینکه هدایت می رسد
پشت ابری نور مهدی می دمد

#مجید_طاهری
۹آبان۱۳۹۹

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۹/۰۸/۱۰ساعت 11:12  توسط مجیدطاهری  | 

#رباعی
#امامت امام زمان_عج
⚘⚘⚘⚘

بارانِ گلاب، مثل دریا بارد
از سوی امامتت، گل آرا بارد
ای حجت عصر، ای امامم مهدی
زیبا زیبا چقدر زیبا بارد

(مجیدطاهری)

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۹/۰۸/۰۶ساعت 7:19  توسط مجیدطاهری  | 

 

 

#قصیده
#فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
#حضرت سکینه (سلام الله علیها)

نذرکردم شاعری را پیشه سازم تا قیامت
عاشقم آن بانویی را که نشان داد این سعادت

"شیعتی مهما شربتم" را که خواندم در مقاتل
دیدم آن بانویِ مرثیه, بپا کرده قیامت

تا قیامت سوخته هر جان و دل را با کلامش
آب آبش پاره می سازد جگر را با اشارت

آمنه یا که اَمیمه در لقب باشد سکینه
در ادب اسطوره در عرفان باشد با کرامت

شاعری در ریشه اش باشد هنرمندست اما
پای بست از وحی دارد کوه باشد از اصالت

اینکه گویم عاشقش هستم کلامی از حسین ست
کربلایی هستم از فرمایشاتش در زیارت

خادمم عبدالحسینم زنده ام از روح قدسیش
مرده ام گر لحظه ای از من بگیرند این عنایت

دختری دارد نظیرش نیست در اقصای عالم
این دو هستند الگویی در دوستی ها در رفاقت

بهترین بابای عالم بهترین دختر که دیده
گو که لیلی ها و مجنون ها ببینند اوج الفت

اینکه روحانی ست بابا، رهبری دارد به دلها
سالکی فرزانه بوده دخترش کرده صیانت

بازکرده چشم در معروف و بیگانه ست منکَر
دختری، در جنگ کرده، رشد کرده در شهادت

شعرهایش وزن دارد پرشده از تیر و نیزه
خاطراتش، هم شجاعت، هم شهامت، هم اسارت

شعرهایش قافیه از اشک دارد یا که از خون
هرچه را دیده، نوشته روی قلبی از رضایت

گرچه طوفانی ست حالش، خطبه هایش صبر و حلم است
شعرهایش را تخلص کرده با عمری نجابت

مرثیه از کربلا آغاز با شعری از او شد
حُسن انجامش کشانده ظالمان را بر حقارت

ساخته با شعرهایش پایه ها بر روز موعود
منتقِم را او بخواند خط کشیده بر رذالت

#مجید_طاهری
دوم آبان۱۳۹۹

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۹/۰۸/۰۲ساعت 21:19  توسط مجیدطاهری  | 

#غزل
#شهادت
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#مفعولُ_فاعلاتن_مفعولُ_فاعلاتن
#مستفعلن_فعولن_مستفعلن_فعولن

 

از دیده سیل بارد بی تاب گشته باران
از غصه خون فشانَد این سیل شد خروشان

این خِطّه سامرا نیست گویید کربلایش
جان داده مرغِ بسمل اینجا به شوق جانان

(ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد)
فرزند مصطفی را از یاد برده دوران

ابن الرضاست مردم! فرزند پاک هادی
نامش حسن، بزرگی از نام او فروزان

او را اسیرِ عسکر کردند با مرارت
بردند عسکری را با رنج و غم به زندان

او را جوان کشتند در آشیان کشتند
دور از وطن چو جدش لبهاش بوده عطشان

تا در محاق می رفت از پشت ابر تابد
از نور ماهتابش شد قلب شب چراغان

دُرّی گران دارد دریای بی کرانش
از هجر روی آن دُر، غرقیم غرق هجران

پیمانه داده ساقی ما را به جام باقی
باشد علاج و درمان، جانا عمل به پیمان

#مجید_طاهری
۳۰مهر۱۳۹۹

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۷/۳۰ساعت 13:45  توسط مجیدطاهری  | 

خواهی اگر که کرببلا اشک اشک اشک

این قطره های اشک به معراج می روند

 

(مجیدطاهری)

10مهر1399

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۹/۰۷/۲۲ساعت 11:29  توسط مجیدطاهری  |