ای به ازل بوده و نابوده ما

وی به ابد زنده و فرسوده ما

بی‌طمعیم از همه سازنده‌ای

جز تو نداریم نوازنده‌ای

از پی تست اینهمه امید و بیم

هم تو ببخشای و ببخش ای کریم

چارۀ ما ساز که بی داوریم

گر تو برانی به که روی آوریم

این چه زبان و چه زبان دانی است؟

گفته و ناگفته پشیمانی است؟

دل ز کجا وین پر و بال از کجا

من که و تعظیم جلال از کجا

جان به چه دل راه درین بحر کرد

دل به چه گستاخی ازین چشمه خورد

در صفتت گنگ فرو مانده‌ایم

من عرف الله فرو خوانده‌ایم

چون خجلیم از سخن خام خویش

هم تو بیامرز به اِنعام خویش

پیش تو گر بی سر و پای آمدیم

هم به امید تو خدای آمدیم

یارشو ای مونس غمخوارگان

چاره کن ای چارۀ بیچاره‌گان

قافله شد واپسی ما ببین

ای کس ما بی کسی ما ببین

بر که پناهیم توئی بی‌نظیر

در که گریزیم توئی دستگیر

جز در تو قبله نخواهیم ساخت

گر ننوازی تو که خواهد نواخت

دست چنین پیش که دارد که ما؟

زاری ازین بیش که دارد که ما؟

درگذر از جرم که خواننده‌ایم

چارۀ ما کن که پناهنده‌ایم

ای شرف نام نظامی به تو

خواجگی اوست غلامی به تو

نزل تحیت به زبانش رسان

معرفت خویش به جانش رسان

-------------------------

منبع:مخزن الاسرار خمسۀ نظامی، با حذف برخی از ابیات

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۸/۰۳/۱۸ساعت 16:58  توسط مجیدطاهری  |