۱:
دراینجا پدر نتوانست گریه دختر خود فاطمه (س) را ببیند و او را شاد کرد؛ در کربلا هم امام حسین(ع) در آن لحظه آخر هنگامی که دید دخترش سکینه گریه می کند فرمود:
لاتُحرقی قلبی بدمعک حسرهً
مادام منِّی الروحُ فی جُثمانی
دخترم با اشک چشم خود قلبم را نسوزان مادامی که روح در بدن من است و هنگامی که من کشته شدم تو سزاوارتری که برایم گریه کنی!
(نظری منفرد، ۱۳۹۱، ۲۵)

۲:


زینب(س) کنار بستر پیامبر(ص) این منظره ی (حسن و حسین ع روی سینه ی پیامبر ص) را در پنج سالگی دید، روز عاشورا هم آمد نگاه کرد دید شمر روی سینه ی حسین(ع) نشسته است.
یوم علی صدر المصطفی
ویوم علی وجه الثّری
یک روز بر سینه رسول خدا بودی و امروز روی خاک افتاده ای
(نظری منفرد،۱۳۹۱، ۲۳)

 

۳:
انس بن مالک گوید: هنگامی که از دفن رسول خدا (ص) فارغ شدیم اول کسی که از حجره بیرون آمد من بودم، در آن تاریکی شب، زنی را دیدم که بیرون حجره ایستاده بود، هنگامی که مرا دید فرمود:چگونه حاضر شدید که بر چهره ی رسول خدا (ص) خاک بریزید...اینجا دختر (هنگام دفن)بر سر قبر پدر آمد، اما در کربلا دختر کنار بدن قطعه قطعه و بی سر و عریان پدر آمد و به عمه گفت:این بدن کیست؟زینب(س) گفت:ای دختر برادر! این بدن بابایت حسین است!
این همان است که در دامن او جای تو بود
به سر و سینه ی او منزل و ماوای تو بود
(نظری منفرد،۱۳۹۱، ۱۹)

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۷/۰۸/۱۵ساعت 19:20  توسط مجیدطاهری  |