|
مرحوم نظام رشتی نقل می کند که برای استاندار رشت، اتفاقی رخ داد که با آبروی او سرو کار داشت، ایشان را خواست و در خواست کرد تا تمام منبری ها را در ایام دهۀ عاشورا به منزلش دعوت کند که یک شب یا دو شب هم که شده در آن جا منبر بروند به این نیت که حاجتش برآورده شود، مرحوم نظام، همه را دعوت کرد، جز یک منبری که به «شیخ حسین بَدخوان» معروف بود، شب هفتم یا هشتم، هیچ یک از منبری ها نیامده بود، استان دار با اوقاتِ تلخ، دم در ایستاده بود که دید، شیخ حسین بَدخوان، دارد از آن جا رَد می شود گفت: برو دو تا شعر بخوان شاید یکی از منبری ها برسد، ایشان هم رفت و خواند ، همان شب حضرت زهرا(سلام الله علیها) را خواب دید که فرمودند: تنها آن موقع در منزل تو آمدیم که شیخ حسینِ بَدخوان منبر رفت، پس از آن، کارِ شیخ حسین، بالا گرفت و تقریباً در همۀ محافل عزای حسینی از او دعوت به عمل می آمد که تبرکاً از این در بیاید و از آن در برود! محبوب یک نظر فکند گر بسوی ما افزون شود به هر دو جهان آبروی ما (رجای اصفهانی) بخشی از خاطرۀ دهم مرحوم محمد علامه(خاطرات شصت سال خدمت گزاری، 1385، انتشارات آفاق، چاپ سوم، ص 42)
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۷/۰۳/۱۱ساعت 14:36  توسط مجیدطاهری
|
|
">
- <-BlogDescription-> - <-BlogTitle->">
,<-BlogId->, Blog, Weblog, Persian,Iran, Iranian, Farsi, Weblogs, Blogskin">
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||