|
الهی اکبر از تو اصغر از تو به خون آغشتگانم یکسر از تو اگر صد بار دیگر بایدم کشت حسین از تو، سر از تو، خنجر از تو *** چنان سرگرم صهبای الستم که سر از پا ندانم بس که مستم همین دانم که از بهر نثارت به دست انگشتری مانده است و دستم *** بلایی کز توام ای داور آید مرا از نکهت جان خوشتر آید به میدان وفا من بی سر آیم به سویت عاشقان گر با سرآید *** تماشا پای شوقم برده از جا سراپا گشته ام غرق تجلا در اثباتت ز نفی لا گذشتم شدم خود عین استثنای الّا *** برای قتل من خصم کج اندیش کشیده لشکر کین از پس و پیش یکی سر می برد از من، یکی دست من از ذوق تجلّی رفته از خویش *** الهی با تو آن عهدی که راندم به حمد الله به سرمنزل رساندم هر آن درّی که در گنجینه ام بود یکایک بر سر راهت فشاندم
حجت الاسلام نیّر تبریزی/ آتشکده نیّر
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۶/۰۵/۰۸ساعت 10:40  توسط مجیدطاهری
|
|
">
- <-BlogDescription-> - <-BlogTitle->">
,<-BlogId->, Blog, Weblog, Persian,Iran, Iranian, Farsi, Weblogs, Blogskin">
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||