بدنم خسته گنهم سنگين ره طولاني چكنم يارب
ز سيه كاري شده روزم چون شب ظلماني چكنم يارب
دل آلوده شده از وحشت يَمِ طوفاني چكنم يارب
تويي از حال دل من آگاه بك يا الله بك يا الله

نشود كم از كرمت گر در بگشايي بهر گنه كناري
من اگر دارم گنه بسيار تو به پاسخ لطف و كرم داري
به تو مي‌بالم به تو مي‌نازم كه تو ستّاري كه تو غفّاري
تو و عفو و جود من و اشك و آه بك يا الله بك يا الله

برسول الله و به آن خوني كه روان شد بر رخ نيكويش
به عليّ و گريه‌ي شبها و دل خون و ناله‌ي ياهويش
به همان زهرا كه دَرِ خانه سپر مولا شده بازويش
 به تن صد پاره‌ي ثارالله بك يا الله بك يا الله

همه اشك و آه همه سوز و درد همه ذكر و زمزمه آوردم
تو نگاهم كن تو نگاهم كن كه گنه بيش از همه آوردم
بگشا در را بگشا در را كه من امشب فاطمه آوردم
شده‌ام با فاطمه‌ات همراه بك يا الله بك يا الله

به حسينت كو به دل صحرا تن پاكش بي‌كفن افتاده
به دو دستي كه ز علمدارش لب دريا از بدن افتاده
به زميني كه روي خاكِ آن تن هفتاد و دو تن افتاده
گنهم كوه و بدنم چون كاه بك يا الله بك يا الله

شده سنگين نامه‌ي اعمالم چكنم يارب چكنم يارب
به تو مي‌گريم به تو مي‌نالم چكنم يارب چكنم يارب
خجل از روي علي و آلم چكنم يارب چكنم يارب
گر اجل آيد به برم ناگاه بك يا الله بك يا الله

حاج غلامرضا سازگار

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۶/۰۳/۲۵ساعت 17:21  توسط مجیدطاهری  |