|
👈شعری از شهریار
به لفظ اندر نگنجد این معانی گشایش ها دمد در بستگی ها توانایی تَنَد در ناتوانی به زندان اندرون آزادگی هاست به ظلماتست آب زندگانی خمارِ روز غم را بس به بالین شب آید با شراب شادمانی جهان زندان آزاده است لیکن مکافاتش بهشت جاودانی هَزارا با خزان زرد سرکن که باز آید بهار ارغوانی الا یا کاروانِ سیر ایام چه زود از ما جدا کردی جوانی دریغا دولت دیدار جانان دریغا صحبت یاران جانی به دنیا دل منه کاین کاروانگاه ز مقصد باز دارد کاروانی جهان دردیست بی درمان ولیکن گرت ایمان، به دردش درنمانی به هر دردی که در می مانی ای دل الا تا جز خدای خود نخوانی توسُّل چارده معصوم را کن که قرآن خواندشان سبع المثانی اگر گنج بقا خواهی فنا شو خراب آباد دیدم دهر فانی خدا را جا به دل های شکسته است دل بشکسته جو تا می توانی به چشم دل خدا را بین، خدا را که با ما لطف ها دارد نهانی
#شهریار
+ نوشته شده در شنبه ۱۴۰۲/۰۴/۲۴ساعت 1:55  توسط مجیدطاهری
|
|
">
- <-BlogDescription-> - <-BlogTitle->">
,<-BlogId->, Blog, Weblog, Persian,Iran, Iranian, Farsi, Weblogs, Blogskin">
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||