|
ایام زیارتی امام رضا(علیهالسلام)
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر میخوانم قبولم کن من آداب زیارت را نمیدانم نمیدانم چرا این قدر با من مهربانی تو نمیدانم کنارت میزبانم یا که مهمانم نگاهم روبهروی تو بلاتکلیف میماند که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم به دریا میزنم، دریا ضریح توست غرقم کن در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم تماشا میشوی آیه به آیه در قنوت من تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست میگویم: که من یک شاعر درباریام مداح سلطانم (سیدحمیدرضا برقعی)
وقتی حضرت امام رضا(علیهالسلام) داخل نیشابور شدند، دو محدث معروف، یعنی: ابوزرعه و ابن اسلَم به خدمت حضرت آمدند و ایشان را به اجدادگرامیشان قسم دادند که لطف فرمایند و صورت مبارک خویش را به آنها نشان دهند و سپس حدیثی از پدران خود برای آنها روایت فرمایند. چون آنها این خواهش را نمودند حضرت اسب خود را نگاهداشتند و بعد روپوش خود را برداشتند؛ در این حال گروههای مختلف مردم ایستاده بودند و این صحنه را تماشا میکردند؛ تا چشمانشان به روی مبارک حضرت افتاد، بعضی از شوق، فریاد شدید میزدند، گروهی گریه میکردند و بعضی لباس خود را از دلتنگی پاره میکردند و برخی خود را به خاک افکنده بودند و آنها که نزدیک بودند، زین اسب امام(علیهالسلام) را میبوسیدند و بعضی نیز تلاش میکردند تا چهرۀ حضرت را ببینند. از این صحنه چنان شوری در مردم افتاده بود که روز به نیمه رسید و آنقدر گریه کردند که اگر اشکها جمع میشد مثل رودی جاری میگشت. رهبران و بزرگان جامعه فریاد میزدند که ای مردم گوش بدهید و با صداهای خود حضرت را اذیت نکنید و بگذارید ایشان بتوانند حدیثی بفرمایند، همانا اذیت آن حضرت، اذیت پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است. اینجا مردم آنقدر ارادت خویش را به اهل بیت(علیهمالسلام) و امام رضا(علیهالسلام) نشان دادند که حضرت مهلت سخن گفتن نداشتند؛ اما روز عاشورا هم وقتی حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) مقابل لشگر کوفه آمد و خواست آنها را موعظه و نصیحت فرماید آن بدبختها، صداهای خویش را بلند کردند وگوش نمیدادند؛ حضرت فریاد میزدند وای بر شما که به سخن من گوش نمیدهید تا شما را به راه صحیح هدایت نمایم و نبود در آنجا یک خداپرستی که فریاد بزند، مردم! این پسر پیغمبر است؛ چرا او را اذیت میکنید، چرا ساکت نمیشوید که موعظۀ خود را بفرماید و کلام خود را به پایان برساند؟ کمیت شاعر در شعر خود به آن اشاره کرده و بر حضرت امام باقر(علیهالسلام)خوانده و آن حضرت را به گریه درآورده: وَ قتیلٌ بالطّفِّ غودرَ فیهمُ بَینَ غوغاءِ اُمةٍ و طَغامٍ یعنی شهید در کربلا مانده و گرفتار شد در میان مردمان نانجیبی، بین غوغای جماعتی از ناکسان و فرمایگان. (قمی، 1377، ج2، 336)
+ نوشته شده در شنبه ۱۴۰۰/۰۴/۱۲ساعت 10:17  توسط مجیدطاهری
|
|
">
- <-BlogDescription-> - <-BlogTitle->">
,<-BlogId->, Blog, Weblog, Persian,Iran, Iranian, Farsi, Weblogs, Blogskin">
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||